کافری که مسلمان شد
شیعهای از سرزمینی بودایی
او کتابهایی را به من معرفی کرد، از جمله کتاب «المراجعات» علامه شرف الدین و گفت که میتوانی جواب سوالات خود را در این کتاب ها پیدا کنی، اگر قانع شدی بیا تا در این مورد با هم صحبت کنیم.
گفتگوی تبیان با آقای رفاعالدین طلبهی جوان جامعة المصطفی العالمیة
- با سلام و تشکر از فرصتی که در اختیار تبیان گذاردید، لطفا خودتان را معرفی نمایید.
رفاع الدین، 26 ساله از کشور سریلانکا و در حال حاضر در دوره کارشناسی ارشد رشته علوم تفسیر قرآن در جامعة المصطفی العالمیة مشغول به تحصیل هستم. البته بنده در کشور خودم نیز بعد از گرفتن دیپلم به مدت 7 سال در یکی از مدارس دینی مشغول به تحصیل بودم.
- چطور شد که تغییر مذهب دادید و با مذهب تشیع آشنا شدید؟
بنده در ابتدا با یکی از دوستانی که در ایران تحصیل کرده بود آشنا شدم، بعدا گفتگوهایی با هم داشتیم، او سوالاتی را در مورد اهل سنت از من پرسید که من نتوانستم به این سوالات پاسخ دهم اما به فکر افتادم و خواستم که در این مورد بیشتر بدانم. او کتابهایی را به من معرفی کرد، از جمله کتاب «المراجعات» علامه شرف الدین و گفت که میتوانی جواب سوالات خود را در این کتاب ها پیدا کنی، اگر قانع شدی بیا تا در این مورد با هم صحبت کنیم. بعد از مطالعه این کتابها بیشتر کنجکاو شدم و ارتباطم را با ایشان بیشتر کردم.
او در مورد شبهات اهل سنت، کتاب «الاعتصام بالکتاب والسنة» ایت الله سبحانی را به من معرفی کرد که با مطالعه این کتاب بیشتر جذب او شدم، کمی که ارتباطمان با هم بیشتر شد ایشان مرا با استادی در ایران آشنا کرد که او نیز با معرفی برخی کتب مرا به تشیع سوق داد.
- چطورشد که برای فراگیری علوم اسلامی به ایران آمدید؟
ابتدا قرار بود برای تحصیل علوم حوزوی به هند بروم ولی همان دوستم که باعث آشنایی من با مذهب تشیع شده بود مرا ترغیب کرد که به ایران بیایم و از طریق همان استادی که او معرفی کرده بود با جامعة المصطفی آشنا شدم و به ایران آمدم.
- واکنش خانواده شما در برابر تغییر مذهب چه بود؟
درکشور ما به دلیل نفوذ و تبلیغات وهابیت علیه شیعه، خانواده من تصور میکردند که من کافر شدهام و مرا از خانواده طرد کردند، مدتی در نماز خانه ی مدرسه ای که کار میکردم میخوابیدم. اما بعد از صحبتهایی که با خانواده داشتم آنها را قانع کردم که من کافر نشدهام. و حتی آن دوستم را به خانه بردم تا با آنها صحبت کند و کم کم آنها با این مسأله کنار آمدند.
- وضعیت مسلمانان و بخصوص شیعیان در کشور شما چگونه است؟ آیا امکان تبلیغ برای آنها فراهم است؟
دین رسمی کشور ما بودایی است و مسلمانان 5 درصد جمعیت سریلانکا را تشکیل می دهند، از این مقدار تا جایی که من اطلاع دارم در حدود دوهزار نفر شیعه هستند والبته اکثر شیعیان سریلانکا افراد تحصیل کرده و دانشگاهی هستند. در کشور ما امکان تبلیغ برای تمام ادیان فراهم است. اما از زمانی که بعضی از حوزویان اهل سنت به مذهب تشیع کشیده شدند، وضع کمی سخت تر شده است، وقتی متوجه شوند که فردی شیعه شدهاست، در محل زندگی او اعلان عمومی میکنند که او شیعه شده و مردم نیز از او فاصله میگیرند.
- مراسمات محرم و صفر در میان شیعیان کشور شما چگونه است؟
در شرق سریلانکا منطقهای هست به نام ای سی سی که شیعیان بیشتر در آن منطقه زندگی میکنند. آنها در ایام عاشورا مراسم عزاداری برگزار میکنند. البته این مراسم بیشتر در خانه ها برگزار می شود و محلی شبیه حسینیه یا مسجد ندارند.
- در حال حاضر مشکل اصلی شیعیان کشور خود را چه می دانید؟
به نظر من مشکل اصلی کمبود عالم و مبلغ است. ما فقط دو یا سه نفر عالم داریم که آنها هم خیلی قوی و مسلط به علوم اسلامی نیستند. در کشور ما معمولا چون اهل حدیث هستند، اگر افرادی قوی در زمینه حدیث، تربیت شوند میتوانند بسیار موفق باشند.
- فکر می کنید خود شما بعد از بازگشت به کشورتان چطور میتوانید به شیعیان سریلانکا کمک کنید؟
من تصور میکنم که باید خود را در زمینه پاسخ گویی به شبهات قوی کنم. چون اگر در این زمینه کار کنم، میتوانم موفقیتهای بیشتری را کسب کنم. همان گونه که تا به حال نیز افرادی از طریق پاسخ گویی به این شبهات شیعه شدهاند.
- وضعیت فعالیت مبلغان دیگر ادیان ومذاهب مانند مسیحیت و یا سلفی ها در کشور شما چگونه است؟
در کشور ما وهابی ها فعالیت های زیادی دارند و به طور علنی فعالیت می کنند. از 125 مدرسه اهل سنت که در کشور ما فعال هستند در حدود 40 مدرسه از سوی وهابی ها اداره می شوند و تحت حمایت مالی عربستان قرار دارند، و در هر مدرسهای در حدود 120 نفر مشغول به تحصیل هستند.
- از میان علما و شخصیت های جهان اسلام بیشتر تحت تأثیر کدام شخصیت هستید و به او علاقه دارید؟
من به شخصیت و اندیشه های مقام معظم رهبری بسیارعلاقه مند هستم. و در میان دیگر مراجع نیز از آیت الله مکارم شیرازی خوشم میآید، چون ایشان در زمینه تفسیر بسیار فعال هستند و کتابهای ایشان را مطالعه میکنم.
- در درس کدان یک از اساتید اخلاق شرکت می کنید؟
در جلسات درس اخلاق استاد توکل و دکتر رفیعی شرکت میکنم.
- خاطره یا مطلب جالبی به نظرتان میرسد، برای خوانندهها تعریف کنید.
یک بار آقایی از من سۆال کرد که آقای رفاع الدین شما چرا شیعه شدی؟ من گفتم که من تازه با این دین آشنا شدهام و نمیتوانم جواب شما را بدهم. شما بروید و از آقای شمس الدین سۆال کنید (همان شخصی که من را با تشیع آشنا کرد). او گفت من نمیتوانم با او صحبت کنم. گفتم : شما که اینقدر عالم هستی و در علم لغت نیز تبحر داری چرا نمیتوانی با او صحبت کنی؟ او گفت شیعیان در دروس منطق و فلسفه خیلی قوی هستند و ما نمیتوانیم با آنها بحث کنیم. بعد آن شخص به من گفت شما نباید با این آقای شمس الدین ملاقات کنی. ولی من قبول نکردم او مرا تهدید کرد که اگر من این ملاقاتها را ادامه بدهم، من را به شورای علمای منطقه معرفی می کند که تمایل به تشیع پیدا کرده ام! او این تهدید خود را عملی کرد. سپس من را احضار و از من سۆال کردند که چرا شما این کار را انجام دادید. من گفتم قبل از این که به سۆال شما جواب بدهم، از شما می خواهم که بروید و با این آقای شمس الدین که ادعا میکند، مناظره کنید و اگر توانستید او را شکست دهید برمیگردم. چرا ما را که تازه کار هستیم اذیت میکنید. بعد آنها اعلام کردند که من کافر شدم و کسی نباید با من رابطه داشته باشد.
- اوضاع برای شما سخت شد؟ برخورد مردم چگونه بود؟
همان طور که گفتم با توجه به تبلیغات شدید وهابیت علیه شیعیان، برخوردها کاملا تغییر کرد و حتی از سوی خانواده نیز طرد شدم، قادر نبودم در جایی مشغول به کار شوم و مجبور شدم از مدرسه ای که در آن کار می کردم استعفا بدهم.
- در مدتی که تحت فشار بودی، و با توجه به این که تازه شیعه شده بودی، هیچ وقت به ذهنت خطور نکرد که برگردی؟
خوشبختانه آقای شمس الدین که از وضع من با خبر شده بود، من را رها نکرد، هر هفته به سراغ من می آمد و یا من را به خانه خودش دعوت میکرد ، یا به پارک یا مکانی میبرد و برای من احادیثی را میخواند، او چندین روز در مورد حدیث ثقلین صحبت کرد و این که چطور این حدیث حقانیت مذهب تشیع را ثابت میکند و روحیه من و دیگر دوستان که مثل من بودند را تقویت میکرد و نمیگذاشت که تنها شویم و از مسیری که در آن گام نهادهایم برگردیم.
مصاحبه گر:علیرضا دوران-گروه حوزه علمیه تبیان